دل سوخته تر از همه دلسوختگانم از جمع پراکنده ی رندان جهانم
در دهنه بازیگر ی کهنه دنیا عشق است قمار و من بازیگر آنم
با آن که همه باخته در بازی عشقم بازنده ترین هست در این جمع نشانم
ای عشق از تو زهر است به کامم دل سوخت تن سوخت من ماندم و نامم
عمریست که من با زم و یک برد ندارم اما چه کنم عاشق این کهنه قمارم
ای دوست مزن زخم زبا ن جای نصیحت بگذر ببارد به سرم سنگ مصیبت
نظرات شما عزیزان:
