
آدم آهنی ۳۳۱۸۳۴
شنبه 27 مهر 1392
16:22 ![]() کی یدونه / ۵۵۱۵۴۰۴ شنبه 27 مهر 1392
16:19 ![]() با تو ۳۳۱۲۶۳۹
شنبه 27 مهر 1392
16:18 ![]() اي شب از روياي تو رنگين شده
اي به روي چشم من گسترده خويش همچو باراني كه شويد جسم خاك اي تپش هاي تن سوزان من اي زگندم زارها سرشاتر اي بگشوده بر خورشيدها با توام ديگر زدردي بيم نيست اي دل تنم من و اين بار نور؟ اي دو چشمانت چمنزاران من پيش از اينت گر كه در خود داشتم درد تاريكي ست درد خواستن سرنهادن برسينه دل سينه ها در نوازش، نيش ماران يافتن زر نهادن در كف طرارها آه، اي با جان من آميخته چون ستاره، با دو بال زرشان از تو تنها بيم خاموشي گرفت جوي خشك سينه ام را آب تو در جهاني اينچنين سرد و سياه فروغ....
شنبه 27 مهر 1392
16:14 ![]()
آه ای مرد که لبهای مرا از شرار بوسه ها سوزانده ای هیچ در عمق دو چشم خامشم راز این دیوانگی را خوانده ای؟ هیچ میدانی که من در قلب خویش نقشی از عشق تو پنهان داشتم؟ هیچ میدانی کز این عشق نهان آتشی سوزنده بر جان داشتم؟ گفته اند آن زن زنی دیوانه است کز لبانش بوسه آسان می دهد آری اما بوسه از لبهای تو بر لبان مرده ام جان میدهد هرگزم در سر نباشد فکر نام این منم کاینسان تو را جویم به کام خلوتی میخواهم و آغوش تو خلوتی میخواهم ولبهای جام فرصتی تا بر تو دور از چشم غیر ساغری از باده هستی دهم بستری میخواهم از گلهای سرخ تا در آن یک شب تو را مستی دهم آه ای مردی که لبهای مرا از شرار بوسه ها سوزانده ای این کتابی بی سرانجامست و تو صفحه کوتاهی از آن خوانده ای
شنبه 27 مهر 1392
16:5 ![]() جمعه 26 مهر 1392
19:9 ![]() شهید سید مرتضی آوینی :
جمعه 26 مهر 1392
19:8 ![]() روزى مردى با زن خود مشغول غذا خوردن بود و غذا مرغ بریان بود، سائلى بر درب خانه اظهار حاجت کرد، آن مرد او را محروم کرد و چیزى نداد، بعد از مدّتى روزگار بر او برگشت و ثروت و دارایى اش از بین رفت و زن را نیز طلاق داد. زن با مرد دیگرى ازدواج نمود. از اتفاقات عجیب آن که، جمعه 26 مهر 1392
19:8 ![]() به کودکی گفتند: عشق چیست؟ گفت: بازی. به کوه گفتند عشق چیست؟
دیوانه شدن در درگه مهدیست جمعه 26 مهر 1392
19:6 ![]() جمعه 26 مهر 1392
19:5 ![]() فقط از شرم چشما ته تمام سر بزیری ها نمی دونم بدون تو من از آینده چی می خوام نمی تونم از این بن بست به سوی عشق بر گردم تو راهی رو به من واکن ،میدونم خیلی بد بر کردم کسی جز تو نمی دونه ، چقدر محتاج د یروزم بگو بر گرده اون لحظه ، که من یه عمر ه می سوزم نمی تونم بدون عشق بر گردم تو راهی را به من واکن ، میدونم خیلی بد کردم برای خونه دل تنگم ،نه اینجا جای موندن نیست نمی تونمی برگردم چه دردی داره دلتنگی ، یه لحظه عاشقی اما براش می جنگی پنج شنبه 25 مهر 1392
12:17 ![]() دو شنبه 22 مهر 1392
15:17 ![]() دو شنبه 22 مهر 1392
15:15 ![]() آغاز كسي باش كه پايان تو باشه در روح كسي باش كه در جان تو باشه در دل كسي باش كه دلدار تو باشه بيماري كسي باش كه درمان تو باشه چهار شنبه 17 مهر 1392
13:22 ![]() مثل گيسويي که باد آن را پريشان مي کند هر دلي را روزگاري عشق ويران مي کند ناگهان مي آيد و در سينه مي لرزد دلم هرچه جز ياد تو را با خاک يکسان مي کند با من از اين هم دلت بي اعتناتر خواست ، باش موج را برخورد صخره کِي پشيمان ميکند ؟ مثل مادر عاشق از روز ازل حسرت کِش است هرکسي او را به زخمي تازه مهمان مي کند اشک مي فهمد غم افتاده اي مثل مرا سه شنبه 16 مهر 1392
19:20 ![]()
پاییز تابناک آه ای شروع پاک پاییز مرا عاشق می کند ، باران عاشق تر
سه شنبه 16 مهر 1392
18:49 ![]()
وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
چقدر سخت است در این دنیا حدیث آرزو گفتن
سه شنبه 16 مهر 1392
1:13 ![]()
آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست سه شنبه 16 مهر 1392
1:8 ![]() |